درد درک نکردن
روزهای جدایی
سلام.خیلی ناراحتم ولی باید بخندم خندهای که بیشتر از هزار بار گریه کردن اعذابم میده.اخه فردا پسر عمم نامزد میکن.منم یک روز چه فکرایی میکردم ولی الان....چی؟این نفس بلندی که از خستگی میکشم بعد از خدا وپدر ومادرم بهترین و با وفا ترین همراه من بوده.یک توصیه واسه کسایی که عاشق نشدن دارم این که زود عاشق نشن رسیدن به 18یا 19سالگی عاشق بشن.که زیاد درد دوری عذابتون نده.ولی واسه کسایی که عاشق شدن این توصه را دارم که صبر کنن.سخت!میداانم ولی راحی جز صبر نیست.واسم دعا کنید.مرسی
نظرات شما عزیزان:
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت |